بگیر ای خاک تیره مزد خود را
که عمری پا به رخسارت نهادیم
ستان اجساد ما را جای اجرت
برایت خلعت و تربت نهادیم
یکایک مرد و زن پیر و جوان را
به دست خود به حلقومت نهادیم
چه گوهرها که از ما بر گرفتی
چه زیورها که در دامت نهادیم
گهی دست اجل بر مادری رفت
گهی طفلی به بالینت نهادیم
حریصان این صفت را از تو دارند
ز طماعی تو را لعنت نهادیم
دهانت تا به کی پیوسته باز است
تو را ما مایه ی نکبت نهادیم
خدایا خاک دنیا را فنا کن
ز بس در آن زر و لعبت نهادیم
شهریور 95- ارسنجان