گلایه
خدایا با تو هستم خوب بشنو
چرا تنها تو بر من عیب جویی
چرا لطفت نصیب دیگرانست
ولی با من دمادم تندخویی
از اول کار تو با من کج افتاد
فراموشت شده با من نکویی
تو که با دیگرانت بوده میلی
چرا جام مرا هر دم بجویی
پریشان کرده ای روز و شبم را
کجا یابم ز دستت چاره جویی
برایم گشته ای جبار و قاهر
چو زندانبان به وقت بازجویی
برای این و آن لطفت مدامست
ولی با من همیشه صرفه جویی
اگر چیزی نمی گویم ز ترس است
که تعزیرت بود بی آبرویی
بیا با من بگو این مشکلت را
اگر با من نگویی با که گویی
اگر عدل تو در دنیا چنین است
چه بهتر راه بی عدلی بپویی
یکی را داده ای صد ناز و نعمت
یکی را خون دل در هر سبویی
در این دنیا که جز سختی ندیدیم
به عقبایت که بی شک جنگجویی
تو خود گفتی ز نار و ویل و آتش
مپنداری که کردم پیشگویی
بیا لطفی کن و با من نکن بد
که جز تو من نیابم دادجویی
ارسنجان، 17 اردی بهشت