غم که از راه رسید...
يكشنبه, ۱۶ فروردين ۱۳۹۴، ۰۸:۱۸ ب.ظ
آن که می گفت به ما
غم که از راه رسید، در این سینه بر او باز مکن
خبرش هست که غم، زادگاهش خودِ آن سینه ی ماست؟
صاحب هر خانه
گر بخواهد برود داخل منزلگه خویش
با کلیدش آید!
و "غم است"، صاحبِ خانه ی این قلب دل آزرده ی ما!
رهگذر نیست که از راه رسد
"غم" مقیم است اینجا...
یاسوج، 16 فروردین 94
غم که از راه رسید، در این سینه بر او باز مکن
خبرش هست که غم، زادگاهش خودِ آن سینه ی ماست؟
صاحب هر خانه
گر بخواهد برود داخل منزلگه خویش
با کلیدش آید!
و "غم است"، صاحبِ خانه ی این قلب دل آزرده ی ما!
رهگذر نیست که از راه رسد
"غم" مقیم است اینجا...

یاسوج، 16 فروردین 94
۹۴/۰۱/۱۶
لاایککککک.خیلی قشنگ بود.
غم ساخت کار دل،ز نوا میتوان شناخت
ظرف شکسته را، ز صدا میتوان شناخت