جواد رضایی

ثبت گذر عمر

جواد رضایی

ثبت گذر عمر

جواد رضایی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «غزل» ثبت شده است

آتشی در جان من افکندی ای آب حیات

در هوایت خاک سردم فارغ آمد از ممات

تا که بوی زلفت آمد کار من سامان گرفت

جمله تلخی ها شد از یمن وجودت طیبات

ظلمت شب را زدودی شعله ی گیتی فروز

خواندی از بهر تن بی جان من والذاریات

گر چه شیرازست و شهر لعبتان از شش جهت

چون تو زیبارو نیاید در فلک از هر جهات

کار دین را من نهادم بر سر ابروی تو

جان سپردن زین کمان تو بود چون باقیات

روزگار وصل ما هر چند با تأخیر شد

چون شراب کهنه آمد در خُم ما از نبات

تقدیم به پ. ب ( وفات ۱۳۷۲)

شهریور 95- ارسنجان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۰۸
جواد رضایی
پیمان به که می بندی ای بلبل خوش آوا
با سست دلان زنهار زین عهد پر از بلوا
پروانه در آتش شد هیهات چه بی حاصل
جان قیمت این عشق است هر کو نکند پروا
هر شمع که می سوزد از هجر رخ بلبل
افسوس که فرجامش تاریک کند مأوا
بیچاره دل عاشق سودای پریشان کرد
ای شیخ بر این خسران صادر بنما فتوا
بر دلبر زیبارو هشدار مبندی دل
کاین راهزنان دل گیرند ره تقوا
ابلیس که مینو را از آدمیان بگرفت
این حیله نه سخت آمد جایی که بود حوّا


مرداد 95، ارسنجان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۹
جواد رضایی

آن که با ما قصد یاری داشت عهد خود شکست

ساز و برگ همرهی بنهاد و بر جایش نشست

تا که شوق همرهی در مردم چشمم بدید

چشم خود بر آن همه پیمانه و پیمان ببست

روزگار صلح و راحت چون ندیمی رام بود

روز میدان و سنان با دشمنان شد همنشست

تا ردای کهنه ام دید و دو دست مستمند

خویشتن را چون خدا دید و مرا چون زیردست

اندر این تلخی کنم دل خوش که پیری نیک گفت

می بنوش و می بنوشان تا رود ماتم ز دست

کار این دنیا نباشد جز جفا بر اهل دل

وین جفا دور است اما از گروه می پرست

ارسنجان، مرداد 95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۰
جواد رضایی

ای آفتاب حُسن به بام که رفته ای

ای طالع سپید به نام که رفته ای

عمری گذشت ساقی و من از می تو مست
ای مستی شراب به جام که رفته ای
چون آهوی رمیده مرا صید کرده ای

صیادِ جان ما تو به دام که رفته ای

روزم در اشتیاق وصالت به شب نشست

ای شمع شب فروز به شام که رفته ای

با چشم پر ز آب وداعت ندیده ام

ای رفته از بَرَم به سلام که رفته ای

چون تشنگان به سوی سرابت دویده ام

ای چشمه ی پرآب به کام که رفته ای

از خیمه ی دلم به شکایت روان شدی

ای شاهد دَمان به خیام که رفته ای

رؤیای ناتمام ز خوابم ربوده ای

وِی ساحر نهان به تمام که رفته ای

مردادماه 95، ارسنجان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۰
جواد رضایی