می رسد...
چهارشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۵۱ ب.ظ
شب چو می آید غم از هر سو شتابان می رسد
ای بهار نو پریشان شو که آبان می رسد
سایه امن تو چون از دامن صحرا گذشت
گلبن نرگس هراسان شو که طوفان می رسد
آسمان رخت سیه پوشیده از بیم فراق
خاک ماتم بر سر و رو کن که هجران می رسد
عاشق بیدل چو آید روز وصل اندیشه کن
شام فصل جمع دلداران چه آسان می رسد
یوسف گمگشته را گر جاه و عزت شد نصیب
مر پدر را ناله و افغان و احزان می رسد
روز میدان چون به کار افتد سنان و تیغ تیز
مرگ را هم بر پیاده هم سواران می رسد
وقت خوش کامی در این عالم نباشد مستدام
ای دل از شادی حذر کن چشم گریان می رسد
..........
(در وصف روزهای دل انگیزی که چون باد به شتاب گذشت.)
۹۶/۰۳/۰۳