جواد رضایی

ثبت گذر عمر

جواد رضایی

ثبت گذر عمر

جواد رضایی

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جواد رضایی» ثبت شده است

یادت ای دوست بخیر

یادت ای غنچه نشکفته بخیر

روزگاری که از این باغچه ی خشکیده

سر برون آوردی

من نمی دانستم

که خزان در راه است

چه قَدَر زود گذشت

روزهایی که تماشاگه چشمم بودی

از همان لحظه که خورشید صدایت می کرد

تا همان لحظه که مهتاب لالایی می خواند

من کنارت بودم

شاخ و برگت همگی رقص کنان

و نسیم هر صبح

بوی گلبرگ تو را می آورد

تا که گلبرگ سپید تو شکفت

باغبانت آمد

با نگاهی ولع آلوده به دورت چرخید

و تو را هی بوئید...بوئید...بوئید

همچو جلاد تو را گردن زد

ساقه بی تابت به چه سان می لرزید

چون ذبیحی بی سر

باغبان چشم به رویت انداخت

و تو را باز ز شهوت بوئید...بوئید...بوئید

گر چه او می دانست

جای گل در کف دستانش نیست

او تو را با خود برد

من ندانم به کجا

من فقط می دانم که تو را پرپر کرد

شاید از برگ تو بستر آراست

تا که هر شب شود از بوی خوشِ عطرِ تو مست

و من اینجا هر روز

غم این باغچه ی یخ زده را می بینم

ساقه ی بی جانت

تن فرو برده به خاک

جای آن گلبن خوش رنگ سپید

سر برآورده دو صد هرزه علف

نه یکی زیبارو

نه یکی خوش نکهت

و همین هاست تماشاگه چشم من بیچاره کنون

یادت ای دوست بخیر

ای گُلِ خفته ی من

گر چه عطرت همه گشتست نصیب دگری

دست من گر چه ز تو کوتاهست

من به یادت مستم

و همین من را بس

شهریور 95- تهران

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ شهریور ۹۵ ، ۰۵:۲۳
جواد رضایی

بگیر ای خاک تیره مزد خود را

که عمری پا به رخسارت نهادیم

ستان اجساد ما را جای اجرت

برایت خلعت و تربت نهادیم

یکایک مرد و زن پیر و جوان را

به دست خود به حلقومت نهادیم

چه گوهرها که از ما بر گرفتی

چه زیورها که در دامت نهادیم

گهی دست اجل بر مادری رفت

گهی طفلی به بالینت نهادیم

حریصان این صفت را از تو دارند

ز طماعی تو را لعنت نهادیم

دهانت تا به کی پیوسته باز است

تو را ما مایه ی نکبت نهادیم

خدایا خاک دنیا را فنا کن

ز بس در آن زر و لعبت نهادیم


شهریور 95- ارسنجان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۹:۳۸
جواد رضایی

آتشی در جان من افکندی ای آب حیات

در هوایت خاک سردم فارغ آمد از ممات

تا که بوی زلفت آمد کار من سامان گرفت

جمله تلخی ها شد از یمن وجودت طیبات

ظلمت شب را زدودی شعله ی گیتی فروز

خواندی از بهر تن بی جان من والذاریات

گر چه شیرازست و شهر لعبتان از شش جهت

چون تو زیبارو نیاید در فلک از هر جهات

کار دین را من نهادم بر سر ابروی تو

جان سپردن زین کمان تو بود چون باقیات

روزگار وصل ما هر چند با تأخیر شد

چون شراب کهنه آمد در خُم ما از نبات

تقدیم به پ. ب ( وفات ۱۳۷۲)

شهریور 95- ارسنجان

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۰۸
جواد رضایی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۲:۵۱
جواد رضایی
پیمان به که می بندی ای بلبل خوش آوا
با سست دلان زنهار زین عهد پر از بلوا
پروانه در آتش شد هیهات چه بی حاصل
جان قیمت این عشق است هر کو نکند پروا
هر شمع که می سوزد از هجر رخ بلبل
افسوس که فرجامش تاریک کند مأوا
بیچاره دل عاشق سودای پریشان کرد
ای شیخ بر این خسران صادر بنما فتوا
بر دلبر زیبارو هشدار مبندی دل
کاین راهزنان دل گیرند ره تقوا
ابلیس که مینو را از آدمیان بگرفت
این حیله نه سخت آمد جایی که بود حوّا


مرداد 95، ارسنجان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۹
جواد رضایی

آن که با ما قصد یاری داشت عهد خود شکست

ساز و برگ همرهی بنهاد و بر جایش نشست

تا که شوق همرهی در مردم چشمم بدید

چشم خود بر آن همه پیمانه و پیمان ببست

روزگار صلح و راحت چون ندیمی رام بود

روز میدان و سنان با دشمنان شد همنشست

تا ردای کهنه ام دید و دو دست مستمند

خویشتن را چون خدا دید و مرا چون زیردست

اندر این تلخی کنم دل خوش که پیری نیک گفت

می بنوش و می بنوشان تا رود ماتم ز دست

کار این دنیا نباشد جز جفا بر اهل دل

وین جفا دور است اما از گروه می پرست

ارسنجان، مرداد 95

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۲۰
جواد رضایی

می گریزم

از خیالت می گریزم

از نگاهت از هوایت می گریزم

همچو برگی زرد و غمگین

کو جدا مانده ز شاخه

با نسیمی می گریزم

می گریزم تا نبینم روی تلخ عاشقی را

تا که در یادم نیاید من چه بودم با تو و اکنون چه هستم

می گریزم

از تماشا کردن گل هم دگر من می گریزم

تا مبادا یادم آید

آن گل سرخی که در موهای پر تابت نشاندی

تا فراموشم شود بین تو و گل ها چه ربطی بود

می گریزم

از ترانه، از صدای ساز و حتی از "معین" هم می گریزم

تا که بی تو نشنوم آن صوت زیبا را که می گوید

"هنوزم یار تنهایم

به دیدار تو می آیم

باز می آیم

اگر که فرصتی باشد

مجال صحبتی باشد

حرف خواهم زد"

می گریزم

همچو آهویی که از صیاد بی رحمی گریزد

می گریزم از تمام حرف های عاشقانه

تا تو را یادم نیاید

تا که در یادم نماند آن همه "ترکم نکن" های تو را

می گریزم

من دگر از هر چه رؤیا می گریزم

تا ندانم قلب من

از غصه رؤیای بی فرجام و تاریکش

دگر نایی برای زندگانی هم ندارد

می گریزم

از خودم هم می گریزم

تا مبادا یادم آید

بی تو دیگر من چه هستم

می گریزم

از خدا هم می گریزم

تا خدا هم یادش آید

بی تو حتی از بهشتش می گریزم....

مرداد 95، ارسنجان



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۱۴:۱۸
جواد رضایی

ای آفتاب حُسن به بام که رفته ای

ای طالع سپید به نام که رفته ای

عمری گذشت ساقی و من از می تو مست
ای مستی شراب به جام که رفته ای
چون آهوی رمیده مرا صید کرده ای

صیادِ جان ما تو به دام که رفته ای

روزم در اشتیاق وصالت به شب نشست

ای شمع شب فروز به شام که رفته ای

با چشم پر ز آب وداعت ندیده ام

ای رفته از بَرَم به سلام که رفته ای

چون تشنگان به سوی سرابت دویده ام

ای چشمه ی پرآب به کام که رفته ای

از خیمه ی دلم به شکایت روان شدی

ای شاهد دَمان به خیام که رفته ای

رؤیای ناتمام ز خوابم ربوده ای

وِی ساحر نهان به تمام که رفته ای

مردادماه 95، ارسنجان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۴۰
جواد رضایی

استانیلید نوعی آمید است. روش های متنوعی برای سنتز استانیلید وجود دارد. برخی از این روش ها در واکنش های زیر آورده شده است:

روش اول: آسیلاسیون آنیلین با انیدرید استیک:



روش دوم: نوآرایی بکمن بر روی اکسیم ها:


روش سوم: آسیلاسیون آنیلین با استیک اسید:

مکانیسم آسیلاسیون با انیدرید استیک به صورت زیر می باشد. در این واکنش جفت الکترون های روی نیتروژن آمینی به کربن کربونیل حمله می کنند و پیوند با اکسیژن کناری را قطع می کنند. بنابراین استانیلید و یک مولکول اسید استیک به وجود می آید:

واکنش های مشابهی نیز در تهیه آسپیرین، استامینوفن و ... وجود دارد:


نوآرایی بکمن (Beckmann Rearrangement)

در کنار این آزمایش، آزمایش دیگری هست موسوم به نوآرایی بکمن که مطالعه آن به همراه آزمایش استانیلید ضروریست.

نوآرایی بکمن نوعی واکنش است که در آن یک اکسیم (یعنی ترکیبی که در آن یک کربن با باند دوگانه به NOH- وصل شده است.) در حضور اسید به یک آمید تبدیل می شود.

راه حل نوشتن محصول واکنش نوآرایی بکمن:

به کربن حامل باند دوگانه نیتروژن توجه کنید. این کربن قرار است بشود کربونیل. هر استخلافی هم به آن وصل است، کنار آن می ماند. حالا نیتروژن می افتد پشت کربن کربونیل. به مثال زیر توجه کنید. کربن شماره 2 به کربونیل تبدیل شده و متیلی که به آن وصل بود نیز به کربونیل وصل شده است. نیتروژن نیز می افتد بین کربونیل و حلقه. به عبارت دیگر، کربن اکسیم (شماره 2) همزمان به یک متیل (کربن 1) و حلقه وصل است. حالا کربن 2 شده کربونیل. ممکن است سؤالی پیش بیاید و آن این که نیتروژن به حلقه وصل می شود یا متیل؟ جواب این است که همیشه حلقه آروماتیک نسبت به متیل، اتیل و سایر آلکیل ها برای در اختیار گرفتن نیتروژن اولویت دارد.



در مثال های زیر آمیدهای حلقوی (لاکتام) به وجود آمده اند:






۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ آبان ۹۴ ، ۱۴:۴۸
جواد رضایی
در بهار زندگی رنــگ خزان را دیــد و رفـت
چشم امید از همه نامهربانان چید و رفت

از خزان، سرمای آذر شد نصیبش عاقبت
دل ز مهر کوته یاران ز پی ببرید و رفت

گر چه جز بدعهدی از مه پاره ی دوران ندید
بر غم هجران جانانش ز جان خندید و رفت

ابر محنت بر سرای دیده اش گسترد فرش
خون دل از چشم غمبارش همی بارید و رفت

هر نسیمی را به صد ذکر دعا سویش رساند
یک سلام از عمق جان دلبرش نشنید و رفت

گر چه دستانش به زلف یار مه صورت نرفت
در خیالش دم به دم گیسوی او بوسید و رفت

جواد رضایی، یاسوج، 5 آبان 94

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۱۵
جواد رضایی

در اولین سروده ام در سال جدید، تلاش کردم خودم را با یکی از دشوارترین سبک های شعر پارسی که (مسمط) است محک بزنم. نام این اثر را (باز آی) گذاشته ام. این مسمط مسدس را در ادامه مطلب بخوانید.


۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۰۳:۱۶
جواد رضایی